نیاز به عنوان نوعی محرومیت مطرح است که ابعاد مختلفی مانند زیستی، عاطفی، شناختی و ... را شامل می شود. نیازها ممکن است واقعی باشند یا کاذب، در مبحث نیاز، مفهوم غریزه به عنوان رفتار خاص یک گونه مطرح است. در واقع، غریزه به نوعی در شکل دهی نیازها نقش دارد. در ادامه برخی از نظرات مربوط به نیازها مطرح می شود:
فروید غریزه را به دو نوع متضاد تقسیم می کند: غریزه های زندگی که به انسان نیرو می بخشد و غریزه های مرگ که انسان را به سوی نابودی سوق می دهند (در اینجا غریزه در حیطه نیازها مطرح است، یعنی نیازهای غریزی)
آبراهام مازلو با نگرش خوش بینانه و کلنگر به ماهیت انسان، سلسله مراتب نیازها را در دو بعد زیستی و روانی در 7 گروه به شکل هرم نیازها مطرح کرده است:
1) نیازهای زیستی: گرسنگی تشنگی، و امثال آنها،
2) نیازهای ایمنی: احساس امنیت کردن و دور از خطر بودن،
3) نیازهای تعلق و محبت: به دیگران پیوستن، پذیرفته شدن، تعلق داشتن،
4) نیاز عزت نفس: اجرا و دستیابی، نشان دادن کفایت در کارها، مورد تأیید و شناخت دیگران واقع شدن،
5) نیازهای شناختی: دانستن، فهمیدن و کاویدن،
6) نیازهای ذوقی: تقارن، نظم و زیبایی،
7) خودشکوفایی: رسیدن به تحقق نفس و شکوفا ساختن توانایی بالقوه.
این نیازهای سلسه مراتبی به طور اختصار در پنج طبقه، شامل نیازهای فیزیولوژیک، ایمنی، عشق و محبت، عزت نفس و خودشکوفایی قرار گرفته است. وی معتقد است نیازهای سلسله مراتب پایینتر، نیرومندتر، فراگیرتر و تأثیرگذارتر در رفتار هستند و در فرایند رشد نیز زودتر خود را نشان میدهند، از اینرو، ابتدا باید نیازهای مراتب پایینتر در حد مطلوبی ارضا شوند تا نیازهای عالی که قوت کمتری دارند، ظاهر شده و ارضا شوند
ویکتور فرانکل. فرانکل ضمن ناکافی دانستن نظریه مزلو، انتقاداتی نیز به آن دارد، از جمله اینکه در نظریه مزلو تفاوت بین هدف و وسیله روشن نیست و چه بسا خلط بین این دو، نظریه را از مسیر اصلی خود خارج میکند. در این نظریه، صرف تمیز بین نیازهای عالی و دانی کافی نیست، بلکه پاسخ به این مسئله مهم است که: نیازها آیا وسیلهاند یا هدف؟ برای مثال، در نیاز انسان به غذا، مطمئناً غذا شرط لازم زندگی است، اما شرط کافی برای فراهم آوردن معنای زندگی (هدف زندگی) نیست.
نیازهای
1. نیاز به تنش (پویایی اندیشه)
2. نیاز به معنا
3. نیاز به تعالی خویشتن
4. نیاز به ابدیت و جاودانگی
5. نیاز به دین
6. نیاز به گروه دوستی عاطفی
مک دوگال غریزه های مختلف راه مطرح کرده است، از جمله غریزه های اکتساب، سازندگی، کنجکاوی، گریز، جمعگرایی، ستیزه جویی، تولید مثل، نفرت، خواری طلبی، ابراز وجود و بعد به گسترش این غریزه ها به هجده قسم، در روان شناسی تأثیر مهمی گذاشتند که بعضی از آنها به نیازهای خاص جسمانی مربوط هستند. وی با اصلاح و ترکیب این غرایز، سعی داشت تمامی رفتار آدمی را تبیین نماید.
نیاز فردی شامل نیازهای زیستی جسمانی، نیازهای ذهنی، نیازهای عاطفی، نیازهای روانی، و نیازهای مربوط به هویت و نیازهایی که با خود افراد سرکار دارند، تقسیم نموده است که در این تقسیم، قسم دوم نیاز را، نیاز اجتماعی تشکیل می دهد که خود زیر شاخه های گسترده ای مانند: آگاهی، تعلق خاطر، دلبستگی و... دارد.
برخی دیگر، نیازها را به ده گروه تقسیم کرده اند که عبارت اند از: نیاز به محبت متقابل، نیاز به تعلق خاطر، نیاز به احساس امنیت، نیاز به پذیرفتگی و ارزشمندی، نیاز به موفقیت، نیاز به آزادی از حس گناه، نیاز به همدردی، نیاز به شناخته شدن، نیاز به بهره مندی از سلامت جسمانی و روانی و نیاز به همدم، مطرح شده است.
می توان گفت نیازمند بودن انسان زمینه ای را فراهم کرده تا انسان با انتخاب روش رفع آنها مسیر خود را مشخص کند و با تحقق اراده خود، جهان مد نظر خود را تعیین کند. به عبارت دیگر، انتخاب نوع روش پاسخ به نیازها نشان می دهد ارزش هر کس چقدر است و در چه جایگاهی قرار دارد.
برای شناختن نیازهای انسان باید خود انسان به درستی شناخته شود و دامنه وجودی او مشخص شود. پس از این شناخت و مشخص کردن نیازهای اساسی، روش پاسخ به آنها مطرح می شود (چیزی که بشر مادی تاکنون نتوانسته به آن دست یابد)
در مجموع، سوالات زیر در مورد نیازها مطرح است:
- نیازهای اساسی انسان کدامند؟
- چگونه می توان به این نیازها به صورت جامع و مانع پاسخ داد؟
- آیا مکاتب مادی و غیرالهی (اعم از روانشناسی و فلسفه و جامعه شناسی و ...) توانسته اند این نیازها و روش پاسخ به آنها را مشخص کنند؟
کلمات کلیدی: نیاز، انواع نیازها، فروید، مازلو، مک دوگال